اشعار امام سجاد(ع)


غلامرضا سازگار


اي بحر شرف، گهر مبارك
اي شمس ضحي، قمر مبارك

اي بانوي شهر، شهر بانو
ديدار رخ پسر مبارك

اي مادر نه امام تبريك
اي نخل ولا ثمر مبارك

اين دسته گل حسين بر تو
از خالق دادگر مبارك

اين آيت محكم حسين است
قرآن مجسم حسين است

خورشيد سپهر پرور است اين
يا عبد خداي منظر است اين

دوم علي حسين زهرا
سر تا به قدم پيمبر است اين

لبخند بزن به ماه رويش
زيرا كه حسين ديگر است اين

دردانة چار بحر توحيد
منظومه هشت اختر است اين

اين سيد كل ساجدين است
مولاي همه مجاهدين است

شعبان به ولادتش معظّم
قرآن به ولايتش منظّم

در هر ورق صحيفه او
قرآن نخوانده‌اي مجسّم

خوانند فرشتگان ثنايش
مانند دعاي نور با هم

بخشد به دعا تلاوتش روح
همچون نفس مسيح مريم

رويش كه بهشت عالمين است
گلخانه بوسه حسين است

گل آينه‌دار خلق و خويش
دل تشنه كوثر سبويش

در طور دعا، هزار موسي
مدهوش به شوق گفتگويش

دست همه اوليا به دامن
چشم همه انبيا به سويش

لبخند زند عزيز زهرا
هر صبح به بوستان رويش

جان مست نواي دلنوازش
آغوش حسين مهد نازش

اي آينة جمال سرمد
سر تا به قدم تمام احمد

فرزند حسين، نجل زهرا
سجاد، علي، ابا محمد

تو دست خدا و گردش چرخ
پيداست كه با يَد تو بايد

از خالق ذوالجلال و از خلق
بر جان و تنت سلام بي‌حد

مشتاق نياز بي‌نيازت
سجاده عشق جانمازت

قرآن خط حسن نازنينت
گلبوسة سجده بر جبينت

تنها نه ملائكه، خدا هم
مشتاق دعاي دلنشينت

هم روي ملك در آستانت
هم دست خدا در آستينت

هنگام دعا صداي آمين
خيزد ز يسار تا يمينت

تكبير و قيام سر فرازت
جبريل مكبِّر نمازت

اي در دهنت زبان قرآن
وي هر سخنت بيان قرآن

هم صورت تو صحيفة نور
هم در تن تو است جان قرآن

هم ميوه و هم درخت توحيد
هم روحي و هم روان قرآن

ارکان تو كعبه ولايت
رخسار تو بوستان قرآن

آمين خداست در دعايت
وحي است تمام خطبه‌هايت

فرمانده ملك لامكاني
سلطان زمين و آسماني

در پيكر شرع روح روحي
در جسم نماز جان جاني

معصوم ششم وليِّ چارم
مولا و امام انس و جاني

در تنگي حلقه‌هاي زنجير
بخشنده به وسعت جهاني

تو كل وجود را امامي
در سلسله هم امير شامي

اي قله عرش جايگاهت
جنّ و بشر و ملك سپاهت

در دايره خرابه شام
بر وسعت آسمان نگاهت

چون سير كني به سوي معبود
بال ملك است فرش راهت

با رفتن گوشه خرابه
كي كم شود از جلال و جاهت؟

تو مظهر حيّ داور استي
از وهم بشر فراتر استي

اي سجده عرشيان به خاكت
اي روح خدا به جسم پاكت

تو سلسله‌دار عالم استي
از سلسله عدو چه باكت

صد مصر وجود خاك راهت
صد يوسف مصر سينه چاكت

تا هست لواي عدل بر پا
هستند ستمگران هلاكت

اوصاف تو بر زبان «ميثم»
باشد به بدن روان «ميثم»

****************************

غلامرضا سازگار


سلام! اي سلام خـدا بـر سـلامت!
درود! اي کـلام الهــي، کــلامت!

تو هم سجده؛ هم سيدالساجديني
که قلب حسين است بيت‌الحرامت

مسلمـان نباشم نبـاشم نبـاشم
ندانـم اگـر بـر خـلايق امـامت

سلام خدا بـر سجـود و رکوعت
درود خـدا بـر قعــود و قيـامت

حجر بر در خانه‌ات قطعه سنگي
مقـام آورد سـر بـه پاي مقامت

تو حَجّي صلاتي زکاتي جهادي
تو ممدوح بـا نامِ زين العبادي

تو در تيرگــي‌ها سـراج المنيري
تو همچون پيمبر، بشر را بشيري

سمـاوات و عرشند در اختيـارت
تـو آزاده عالمـي، کـي اسيـري؟

تو در کنـج ويرانه‌ها هـم بهشتي
تو در زيــر زنجيرهـا هـم اميري

به پاي تو سر کرد خم «سربلندي»
تو تنها به نزدِ خدا سر به زيري

يمِ هشت بحري و درِّ سـه دريا
ولـي خداونــد حــيّ قديـري

تو «قدر» و «تبارک» تو «فرقان» و «نوري»
تو عيسـي تـو گردون تو موسي تو طوري 

تو با خطبه‌ات شام را شـام کردي
تو همچون علي فتح اسـلام کردي

تو از شـام، پيغـام خـون خـدا را
به هر عصر و هر نسل، اعلام کردي

تو بـر روي دشمـن نمـودي تبسّم
تو حتي به «مروان» هم اکرام کردي

تو دل پيش زخـم‌ زبان‌هـا گشودي
تو دعـوت ز سنـگِ لبِ‌ بـام کردي

تو در کوفه يک لحظه دخت علي را
بـه اوج خروشيــدن آرام کــردي

تو با صبر و با حلم و با استقامت
بـه قـرآن بقـا داده‌اي تا قيامت

تو زمزم، تو مروه، تو سعـي و صفايي
تو فرزنـد کعبـه، تـو خيـف و منايي

تو قرآن، تو احمد، تو حيدر، تو زهرا
تـو در حُسـن، آيينـه مجتبــايي

امامـي و، پيغمبــري از تـو زيبد
کــه تنهــا پيــام‌آورِ کــربلايي

کلامت بوَد وحيِ صاعد چه گويم
تــو از پــاي تـا سر کلامِ خدايي

دعـا بــر دهـان و لبت بوسه آرد
همانــا همانــا تــو روح دعـايي

چه بهتر که «ميثم» ثناي تو گويد
بـراي تـو خوانـد، بـراي تو گويد

**************************

محمود ژوليده

اي ليل قدر تشنه راز و نياز تو
قبله سزاست غبطه خورد بر نماز تو

چون بر قنوت دست دعا باز مي کني
صدها فرشته پر کشد از دست باز تو

چون تير جان ز چله مژگان رها کني
گردد شکار هر دل شيدا ز ناز تو

آري عصاره حسنين است خلقتت
اين افتخار در سخن دير باز تو

خير کثير از قدمت آشکار شد
تفسير گشت سوره کوثر به راز تو

از نسل دو امام چو نسلت به هم رسيد
روح قيام و صلح شده سرفراز تو

نسل تو نسل پاک دعا و اجابت است
آري بهشت قبضه آل نجابت است

تفسير آيه آيه قرآن صحيفه ات
تأويل سوره سوره قرآن صحيفه ات

تصوير نور و ذات و صفات و جمال حق
تشريح سوژه سوژه قرآن صحيفه ات

طرح فصاحت است و بيان بلاغت است
همتاي صفحه صفحه قرآن صحيفه ات

همچون کلام وحي شگفت است مصفحت
دارد اساس و پايه قرآن صحيفه ات

بس که قرين به شيوه قرآن لسان توست
شد از خداي هديه قرآن صحيفه ات

تقويم شيعه شمّه اي از خطبه هاي توست
نشناختم تو را که چه در گفته هاي توست

سجاد را حسين و حسن تا خدا شناخت
سجاد را کرامت و جود و سخا شناخت

سجاد را زمين و زمان عرش و فرش حق
کون و مکان يمين و يسار خدا شناخت

سجاد را بکا و مناجات و فکر و ذکر
در سجده گاه و مسجد و محراب ها شناخت

سجاد را به نثر و بيان و غزل مجوي
او را بهار و باغ و بهشت و فضا شناخت

بيمار باد آن که نيابد طبيب را
سجاد را اسيري درد و بلا شناخت

در کربلا به جان ز امامت دفاع کرد
او را مسير کوفه و شام بلا شناخت

دنياي او به خانه زهراي اطهر است
فرزند شهربانوي ايران مطهّر است

چون نسل او ز بانوي ايران به هم رسيد
ايران به برج عزّت و شأن و کرم رسيد

ايران ز يمن اوست علمدار شيعه شد
ياران به هوش مقطع حفظ علم رسيد

اين مملکت چو گنج براي ولايت است
تأويل آن به سوره نون والقلم رسيد

ما از سلاله حسنينيم مفتخر
زين رو به توس ملک رضا را حرم رسيد

هان اي گروه شيعه مهيّاي عشق باش
آري سخن به درک اهم في الاهم رسيد

اهل ولا بلا به دل خسته مي خرند
عين خوشي است هر چه که از دوست غم رسيد

اي دلربا بيا که قدومت مبارک است
ميلاد توست شأن نزول تبارک است

تا زين العابدين به دو عالم امام ماست
دنيا و آخرت ز ولايش به کام ماست

ما را ز لشکرش دو سلاح است يادگار
اشک و دعا دو هديه از او بر تمام ماست

ما را اگر غلام سياهش لقب دهند
بر عرشه سرير بهشتي مقام ماست

گر عاشق دعا و نماز و عبادتيم
با راه و رسم او متمثّل مرام ماست

سجاده را که در دل آتش رها نکرد
مديون آن نماز قعود و قيام ماست

آري خليل شيعه سجاد عالم است
زين رو هميشه زائر کويش سلام ماست

اي دوست ما به دين رفيع تو زنده ايم
با آرزوي کوي بقيع تو زنده ايم

جانا اگر شبيه تو بودم چه خوب بود
آئينه وجيه تو بودم چه خوب بود

در روي خود جمال تو را جستجو کنم
يک بار اگر شبيه تو بودم چه خوب بود

تو بنده نزيه خداي منزهي
من هم اگر نزيه تو بودم چه خوب بود

بايد نظر شبيه شهيدان به يار داشت
چون شاهدان وجيه تو بودم چه خوب بود

اي بازوان سلسله ساسة العباد
گر بازوي فقيه تو بودم چه خوب بود

اي زاده حسين به ما التفات کن
ما را براي شيعه گي ات پر ثبات کن

اي يادگار کرب و بلا زين العابدين
وي باغبان باغ دعا زين العابدين

ما را دعاي خير تو اهل بکا کند
اي رهبر نظام بکا زين العابدين

کرب و بلاست در گروي انقلاب اشک
اشک تو رنگ خون خدا زين العابدين

بنيان گذار هيئت ما خطبه هاي توست
اي روضه خوان آل عبا زين العابدين

باغ و گل و يتيم و جوان هر کجا که بود
مي ريخت اشک چشم تو را زين العابدين

از داغ هاي شام نه تنها دل تو سوخت
آتش گرفت آل ولا زين العابدين

زينب ز خسته جاني تو گريه مي کند
زهرا به روضه خواني تو گريه مي کند


***********************

علي اكبر لطيفيان

من همان يا کريم دام شما

جبرئيل قديم بام شما

صبح روز نخست خواندمتان

چقدر آشناست نام شما

صبح روز ازل حوالي نور

سجده کرديم بر کدامِ شما؟

من حلالم بود حلال شما

من حرامم بود حرام شما

چهارده قرن دست هيچ کسي

دل ندادم به احترام شما

به شما ساحل کرم گفتند

و به ما سائل حرم گفتند

پر من بال و بال من پر شد

پر و بالي زدم کبوتر شد

به نفس هاي حضرت زهرا

حالمان خوب بود و بهتر شد

سحر پنجم عبادت بود

کوچه هاي خدا منوّر شد

مردي از سمت ابرهاي دعا

آمد و خشکي دلم تر شد

آمد و با خودش کتاب آورد

او امام آمد و پيمبر شد

مردي از سمت آفتاب آمد

با مفاتيح مستجاب آمد 

آمده تا مرا تکان بدهد

چشم گريان به اين و آن بدهد

آمده روي پشت بام سحر

با صداي خدا اذان بدهد

آمده بشكند قفس ها را

بال ما را به آسمان بدهد

با خودش نور مصحف آورده

تا خدا را به ما نشان بدهد

به نگاهش دخيل مي بنديم

تا مناجات يادمان بدهد

اي مسيح، اي مسير سبز نجات

بر مناجات کردنت صلوات

اي مناجات اي نسيم دعا

راه نزديک ما به سمت خدا

اي که دريا کنار تو قطره

قطره با يک نگاه تو دريا

نذر سجاده ي شبانه ي توست

چارمين رکعت نوافل ما

اي امام عليّ دوم من

اي امام چهارم دنيا

مرد شب زنده دار سجاده

مرد محراب، التماس دعا

از تو بوي نماز مي آيد

بوي راز و نياز مي آيد

مادر تو نگين حجب و حياست

شرف الشمس سيد الشهداست

مايه ي آبروي ايران است

افتخار هميشه ام به شماست

از تو و مادر تو اين دل ما

عاشق خانواده ي زهراست

يک سفر پيش ما نمي آيي؟

وطن مادري تو اينجاست

تو عجم زاده اي تو فاميلي

پس حرم سازي ات به گردن ماست

تو در اين سرزمين گل کاري

به خدا حق آب و گل داري

آفتابي که حق کشيده تويي

جلوه اي که کسي نديده تويي

با ظرافت، خداي عزّوجل

بي نظيري که آفريده تويي

آن که با کَفّه ي تولايش

پاي ميزانمان کشيده تويي

شب اسير هزار رکعت تو

به خدايم قسم پديده تويي

نخل هاي بلند نخلستان

بارش رحمتي که ديده تويي

با دعاي غلام تو دارد

آسمان مدينه مي بارد

بي توسجاده اي اگر هم بود

فرش رسوايي دو عالم بود

بي تو يا حرفي از بهشت نبود

يا اگر بود هم جهنم بود

خطبه هاي گلوي زخمي تو

انعكاس غروب ماتم بود

تو اگر خطبه اي نمي خواندي

خانه هامان بدون پرچم بود

تو اگر روضه اي نميخواندي

سال ما سال بي محرم بود

از تو داريم فصل ماتم را

ده شب گريه ي محرم را

احترام تو را سلام نبود

حق تو كوچه هاي شام نبود

حق آيينه ها شكستن نيست

گيرم اين آينه امام نبود

هيچ جايي براي حال شما

بدتر از مجلس حرام نبود

گريه كردي صدا زدي اي كاش

هيچ سنگي به روي بام نبود

كاش مادر مرا نمي زاييد

آفتابم، خرابه جام نبود

حرفِ ويرانه در ميان آمد

دختر شاه يادمان آمد


***********************


محمود ژوليده

تا دل غم زده از هجر به فرياد آمد

نوري از سينهه جانسوز به امداد آمد

عشق مشغول ثناخواني اربابش بود

خبر از آمدن سيد الاوتاد آمد

چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي

آن شب ناب که با مژده ميلاد آمد

طلب مغفرت از کوي خدا ميکردم

بخشش دست کريمانهه سجاد آمد

به تماشاي حرم باغ بهشت آمده بود

که از آن باغ جنان شاخه شمشاد آمد

گرد او حور و ملک شاد به هم مي‌گفتند

که در اين ماه نبي افضل اعياد آمد

حرم سبط نبي عاطفه باران شده بود

گوئيا فاطمه هم ديدن نوزاد آمد

خنده از خندهه ارباب نديدم خوشتر

که در آغوش پدر زينب عبّاد آمد

تابش نور امامت ز جمالش پيداست

به حسين ابن علي افضل اولاد آمد

تا در آن لحظه به هم چشم دو رهبر وا شد

افق قافله کرب و بلا پيدا شد

اي همه عمر و همه روز و شبت عرفاني

وي که از بيم خدا سجدهه تو طولاني

تو همان ناطق قرآني و قرآن صامت

همه دم بر لب تو زمزمهه قرآني

اين صحيفه است زبور تو و اخت القرآن

خطبه‌هاي تو گواه سخن طوفاني

بنده آزاد مکن، ما همه در بند توايم

گول نعمت نخورد بنده رود مهماني

عرب از دودهه تو فخر به عالم دارد

عجم از تيره تو شد نسبش رحماني

مادر توست پس از فاطمه ام السُعداء

پدرت يثربي و مادر تو ايراني

شهربانو که به او فاطمه فرمود عروس

دومين ام الائمه ست همين ايراني

هر کسي راه به درگاه که پيدا نکند

مام پاکيزهه تو داشت عجب ايماني

نوه حيدر کرار که ايراني شد

کشور ما شده از اصل و نسب رباني

کشور ما که به فاميلي تان مفتخر است

خاک اين خطه به درگاه رضا معتبر است 

نه فقط سلطنت عشق تو محدود مجاز

که دو عالم به تولاي تو باشد ممتاز

دو جهان صنعت دستان کريمانهه توست

ما تهي دست و به دستان تو داريم نياز

اي تبري ز عدوي تو همه شرط عمل

وي تولاي تو امضاي قبولي نماز

يونس از ترک ولاي تو به ظلمت محبوس

ماهي از بحر به لبيک تو دارد آواز

مرغ خوش لهجه ز شيدايي تو مي خواند

نفس باد صبا از تو کند عشوهه ناز

ابر و باد و مه و خورشيد به فرمان تواند

بارش ابر به دستور تو برگردد باز

نه ملک هستي و طاووس نه داري پر و بال

ليک هرگاه بخواهي بنمايي پرواز

نه زمان مانع فرمان تو باشد نه مکان

گُل ز تصوير درآري چو کني دست دراز

اين همه نصّ امامت به نهان است و عيان

چه نياز است که تکرار نمايي اعجاز

گِل ما ساخته نور اضافات شماست

دل ما منبع سرشار افاضات شماست

آسمان بي نفس گرم تو احيا نشود

عرش و کرسي و فلک جز به تو برپا نشود

قلم و لوح به دستان تو عادت دارند

حکم جبريل ملک جز به تو امضا نشود

پسر فاطمه‌اي، تا تو نخواهي هرگز

پسر مريم عمران که مسيحا نشود

اي عبادات تو مصداق عبادات علي

بي عبادات تو محراب مصلا نشود

سوز دل اشک سحر حال مناجات ز توست

سفره ذکر دعا بي تو مهيا نشود

اولين روضه، پس از کرب و بلا کار تو بود

پرچم روضه که بي اذن تو برپا نشود

تا چهل سال فقط کار تو گرييدن بود

نهضت سرخ به جز اشک تو ابقا نشود

شام از خطبهه غراي تو شد شام خراب

غل و زنجير که مانع به تولا نشود

پيشمرگ تو علي اکبر و عباس تواند

بي علمداري تو قافله برجا نشود

زينب آمادهه فرمانبري حضرت توست

دولت مهدي زهرا ثمر نهضت توست


****************************


غلامرضا سازگار

محيط نـور را نـور آفريدند

سپاه شور را شور آفريدنـد

به خورشيد ولايت ماه دادند

بگو نورِ علي‌ نـور آفريدنـد

سپهر امشب زند بر خاک، زانو

مَلَک خوانـد ثنـاي شهربانـو

خدا امشب وليّش را ولي داد

جمالي منجلي نوري جلي داد

حسين بن علي چشم تو روشن

که امشب بر تو ذات حق علي داد

شب وجد امـام عالـمين است

که ميلاد علي ابن الحسين است

جمالِ بي مثالِ داور است ايـن

به خَلق و خُلق و خو پيغمبر است اين

حسن زادي، حسين آورده‌اي، يا

اميرالمؤمنين ديگر است ايـن

بـه چشم نـور از او نـور بارد

جمـال چـارده معصـوم دارد

به مولا جلوه مولا مبارک

جمال ربي‌الاعلي مبارک

امام چارم آوردي بـه دنيا

عروس حضرت زهرا مبارک

عبادت‌هاي حيدر يـاد آمد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: امام سجاد(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار امام سجاد(ع) مهدی وحیدی
[ 22 / 3 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]